۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

من منتظرم تا محرم گردد!

صدای هل من ناصرا ینصرنی شهیدان سبز در گوش ایران پیچیده است وکل یوم عاشورا وکل ارض کرببلا...یاران واقعی حسین که هر جا ستمی از یزیدیان دیده اند سکوت نکرده اند وسینه های خود را سپر تیرهای خولیان زمان کرده اند علی اکبروار به میدان آمدند ومعنای ثارالله را بعد از سالها به من باز آموزی کردند...امروز از هر روزی بیشتر شیفته ی حسین ومرام یارانش شده ام امسال محرم حال وهوای سال ۶۱ هجری قمری را دارد...خون شهیدان از زمین می جوشد وبه یاد مظلومیت سهراب وکیانوش ودهها شهید به خون خفته ی دیگرکه به حق علی اکبرهای زمانه اند مویه خواهم کرد واز ضجه های م تیری خواهم فرستاد بر سینه ی یزید زمان...الحق که تو روی شمر ویزید را هم سفید کرده ای یزید سال ۶۱ حد اقل بر زنان ترحم میکرد اما تو ای یزید زمان گلوی ندای زینب سرشت ما را با تیغ سنان دریدی وبر جنازه ی پاکش خندیدی ترانه ی ما را وحشیانه از هم دریدی وجنازه اش را به آتش کشیدی...خواب از چشم شما یزیدیان بی رحم خواهم گرفت ..تقاص درد ورنج علی اصغر خردسالی را که در ۲۵تیر ماه بر اثر گازهای مسموم اشک آور وفلفل به خود پیچید والعطش گفت را خواهم گرفت...بیاد برادرانی که عباس وار در پی یاری برادر به خون خفتند یا همچون برادر کیانوش آسا در خرابه های اوین غل وزنجیر شده اند به میدان خواهم آمد واز شیعه بودن خود نهایت استفاده را خواهم کرد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر